× دوستت ندارم به اندازه ی اقیانوس، . چون یه روز به آخرش میرسی . دوستت ندارم به اندازی خورشید، چون غروب میکنه . دوستت دارم . به اندازی روت که هیچوقت کم نمیشه

آدرس وبلاگ من

fatighasemi.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/fati ghasemi

لیست دوستان

shervin

omid

???? ???

ramin

aria

ali

milad

nima

ali

mani

benyamin

seyd amirali

sohrab

ali

fatemehمشاهده تمام دوستان

گروهای عضو شده

صادقانه

طرف داران پرسپولیس

az in tarafaaaaa

f.b

fatemeh مشاهده تمام گروهاي

..............کودک و خدا

کودک و خدا

کودکی که اماده ی
تولد بود نزد خدا رفت و پریسید :می گویند
فردا شما مرا به زمین می فرستید اما من به این کوچکی بدون هیچ کمکی چگو نه
می توانم برای زندگی به ان جا بروم ؟خداوند پاسخ داد: از بین تعداد بسیاری از
فرشتگان من یکی را برای تو در نظر گرفت ام،او از تو نگهداری خواهد کرد. اما کودک
هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود یا نه ؟ کودک گفت:

اما این جا در بهشت
من هیچ کاری جز خندیدن و اواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند.
خداوند لبخند زد و گفت: فرشته تو برایت اواز خواهد خواند و هر روزبه تو لبخند خواهد
زد. تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود. کودک ادامه داد:من چه طور می
توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی حتی زبان ان ها را نمی دانم. خداوند گفت: فرشته
تو زیبا ترین و شیرین ترین واژه هایی را ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد
و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چه گونه صحبت کنی.

کودک با ناراحتی گفت:
وقتی می خواهم با شما صحبت کنم؟ اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت :فرشته ات
دست هایت رادر کنار هم قرار خواهد دادو به تو یاد خواهد دادکه چه گونه دعا کنی .

کودک سرش را
برگرداند و پرسید:شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند. چه کسی از
من محافظت می خواهد کرد؟ فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد حتی اگر به قیمت جانش
تماتم شود. کودک با نگرتنی ادامه داد: من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما
را ببینم ناراحت خواهم بود. خداوند لبخند زد گفت: فرشته ات همیشه درباره ی من با
تو صحبت خواهد کردو به تو راه بازگشت نزد من را خواهد اموخت، گر چه من همیشه در
کنار تو خواهم بود.

کودک می دانست که
باید به زودی سفرش را اغاز کند. او به ارامی یک سوال دیگر از خدا پرسید: خدایا اگر
من باید همین حالا بروم، نام فرشته ام را به من بگو؟ خداوند شانه او را نوازش کرد
و پاسخ داد: نام فرشته ات اهمیت ندارد اما تو به راحتی می توانی او را مادر صدا
کنی...